تاریخ انتشار : سه شنبه 24 مرداد 1402 - 9:14
کد خبر : 3190

در مدرسه روزنامه نگاری مدنی کردنامه بخوانید (2):

جامعه مدنی، کنشگری و جنبش اجتماعی

جامعه مدنی، کنشگری و جنبش اجتماعی
با توجه به اهمیت کنشگری مدنی، ظهور عمومی تر کنشگری محصول پیچیده ترشدن مناسبات سیاسی میان جامعه و دولت بوده است.

کردنامه: جنبش مبارزۀ خشونت پرهیز حقوق سیاهان در امریکای دهۀ ۶٠ به رهبری مارتین لوتر کینگ نشان داد، قدرت سازماندهی مدنی متکی بر کنشگری، در یکی از دشوارترین دوره هایِ سیاسیِ تاریخ، در میان خصومت ورزی خشونت بار تاریخی، هم چنان نیروی قابل اتکایی برای تغییر است. پافشاری بر حفظ خواسته ها و خلق فرصت های جدید، از مهم ترین ویژگی های جنبشی بود که لوترکینگ آن را هدایت می کرد. کنشگر امروزی می خواهد فضای حیاتی کنش را بشناسد و آنچه برای او میراث مهم و قابل توجه کنشگری گاندی و لوتر کینگ است، این است که این دو چهره، به ما کنشگری خلاقانه را نشان دادند. کنشگری خلاقانه نوعی از کنشگری کلان است که تعهد شهروندان فعال به مداخله های روزمره و دگرگون شونده را به شکلی استراتژیک برای تغییر جامعه به کار می گیرد.

تجربۀ مهاتما گاندی در هند و پیگیری سیاست مبارزۀ خشونت پرهیز نشان داد که جهان به ایده های کنشگری بدیع نیاز دارد. در بستری از روابط سیاسی و اجتماعی متغیر، گاندی، هم زمان هم فیلسوف مدرنی بود و هم کنشگری بود مجهز به استراتژی. گاندی یکی از رهبران برجستۀ مبارزه ای بود که جامعه مدنی جبهۀ عملیاتی آن بود. شناخت بیشتر گاندی شاید بتواند به ما بگوید چگونه فهم دقیقی از جامعه، روابط سیاسی، قدرت نهفته در گروه های پراکنده در جامعه و آرایش این اجزاء با هم، می تواند زمینه موفقیت جامعه مدنی را فراهم کند.

به نظر می رسد با توجه به اهمیت کنشگری مدنی، ظهور عمومی تر کنشگری محصول پیچیده ترشدن مناسبات سیاسی میان جامعه و دولت بوده است. به ویژه از دهۀ ٨٠ در اروپای شرقی، مقاومت های سیاسی به شکلی از ظهور و سازماندهی اجتماعی گره خورد. توجه به جایگاه و توانایی های جامعه مدنی در ایجاد تغییر به ویژه در اروپای شرقی با چهره ای مثل واسلاو هاول بیشتر به ادبیات عمومی حوزۀ سیاسی-اجتماعی وارد شد. در دهۀ ۸۰ مهم ترین مسئله جهان حداقل در بخش هایی از اروپای شرقی، امریکای لاتین و آسیای شرقی آزادی بود.

پیش از دهۀ ۸۰، فضای زیست جامعه مدنی از دولت مستقل بود و روابط میان فرد با دولت، میدان اصلی بود. وظایف و کارکردهای جدید جامعه مدنی به ویژه بعد از تجربۀ جنبش های آزادی خواه اروپای شرقی امیدهای جدیدتری به نقش سیاسی جامعه مدنی ایجاد کرد. از این رو، اگر تا پیش از این فرض بر این بود که جامعه مدنی فضایی بیرون و بی ارتباط با قدرت است، بعد از تجربۀ فروپاشی کمونیسم، جامعه مدنی با وظیفه ای بالقوه سیاسی از نو ظهور کرد.

با فروپاشی عصر دوقطبی در سال ١٩٨٩، جایگاه جامعه مدنی نه فقط در حیطۀ فعالیت های اجتماعی بلکه در مقام یکی از شرکای سیاست گذاری در جریان برنامه های محلی، ملی و بین المللی توسعه برجسته شد. توجه ویژه به جامعه مدنی از سال ١٩٩٠به دغدغه های مرتبط با جهانی شدن، تغییر در جهان پس از جنگ سرد و حس نیاز به مراقبت های زندگی مثل سلامت، بازنشستگی، سبک زندگی و غیره گره خورده بود. از اینجا بود که توجه به نقش سازمان ها، جامعه مدنی را متوجه مسئله غیبت صلح و چالش های آن کرد؛ به ویژه در جوامعی که بحران هایی مثل جنگ یا مناقشه های داخلی را از سر گذرانده بودند یا جوامعی که کشمکش بالای اجتماعی داشتند. جامعه مدنی دهۀ ٩٠ در شرق اروپا، امریکای لاتین و آفریقای جنوبی، هم زمان با این بحران هم مواجه بود که پارادایم های برتری مطلق دولت و بازار در حل وفصل مسائل جامعه زیر سؤال رفته بود: اینکه دولت یکه تاز سیاست گذاری باشد و همۀ سرنوشت اجتماعی را صرفاً به بازار واگذار کند. این وضعیت از یک سو نابسندگی دولت و از سویی ناکارآمدی جایگاه مطلق بازار را در حل و فصل مشکلات اجتماعی نشان می داد؛ لحظه ای که به«بن بست» معروف شد. برتری بازار در واقع به سیاست های خصوصی سازی گسترده ای منجر شد و گروه بزرگی از مردم را در حوزۀ دسترسی به آب، انرژی، آموزش و مشاغل در تنگنا گذاشت. هم زمان با آن، ما رشد انجمن، ان.جی.او و کنشگر های مدنی را در حوزۀ جبران مسئولیت های عمومی دولت مشاهده می کنیم. هم زمانی این رویه چه در اروپا و چه در خاورمیانه و امریکای لاتین از آن حکایت دارد که سازمان های جامعه مدنی فراتر از بحث آزادی و توسعه باید به مسئلۀ برابری نیز تعهد ویژه ای نشان دهند.

چالش های جامعه مدنی معاصر

اما خوش بینی به جامعه مدنی نیز دشواری های خود را داشت. به طورکلی این باور در کشورهای مختلف به وجود آمده بود که از اساس جامعه مدنی چیز خوبی است. اما چند مسئله خوبی مطلق جامعه مدنی را زیر سؤال می برد: یکی اینکه کنشگری یا سازمان های جامعه مدنی بیش از آنکه به روح همکاری بدمد، به بروز شکلی از «طردشدگی» منجر می شود. امکان فعالیت در جامعه مدنی تبدیل به شناسه ای برای دستیابی به منزلت اجتماعی شد و از نو در حیطۀ خود، امتیازهایی را توزیع کرد و به فرودستی عده دیگری هم ختم شد. حتی در بعضی منطقه ها امکان تشکیل ان.جی.او و سازماندهی به گروه ها یی خاص محدود شد؛ برای مثال بعضی از گروه های قومی یا زبانی یا جغرافیایی خاص، توانایی تأسیس و فعالیت ان.جی.او داشتند و عده ای دیگر، مطلق چنین امکانی را نداشتند. درواقع، جامعه مدنی و کنشگری با آنکه قرار بود به برابری و قدرت بخشی بیشتر بینجامد، به نوعی در برخی تجربه ها به برقراری سیستم تقسیم پاداش منجر شد.

عده ای مداخلۀ دولت را برای سامان دهی جامعه مدنی و دخالت و دستکاری را در حوزۀ فعالیت های مدنی خطر دیگری می دانستند؛ مسئله دیگر دریافت کمک های بین المللی برای راه اندازی سازمان های جامعه مدنی و تأثیر منفی شکاف میان هدف امدادگران بین المللی با هدف های کنشگران یا سازمان های جامعه مدنی بود. مسئلۀ دیگر، ان.جی.اویی شدن کنشگری یا جامعه مدنی بود. کنشگران با سنجش آنکه کدام حوزه کمک بیشتری دریافت می کند، دست به سازماندهی و کنشگری در همان حوزه می زدند. مسئلۀ دیگر، تداخل تعریف ها و ابهام در حوزۀ فعالیت های جامعه مدنی بود. ظهور سازمان های بزرگی مثل صلیب سرخ و اکسفام ترکیبی بود از کنشگری شهروندی که اثرگذاری بین المللی و حتی توان چانه زنی با دولت ها داشت. این امر سردرگمی در حیطۀ فعالیت ها و مسئولیت های آن ها ایجاد کرد. این تداخل ها چندان در حیطۀ کاری سازمان های جامعه مدنی و کنشگری مرسوم و درک شده نیست.

مسئله دیگر مرزهای مبهم جامعه مدنی است. گاهی تأکید کمتری بر وجهۀ سازمانی جامعه مدنی وجود دارد و آن زمانی است که بیشتر به کنشگری توجه می شود؛ یعنی به نحوۀ سازماندهی یا شکل گیری کنشگری و عملکرد آن. سیاسی یا رهایی بخش بودن جامعه مدنی یا صرفاً ماندن در حوزۀ خدمات اجتماعی غیرسیاسی از تنگناهای موجود در مشخص کردن حیطۀ فعالیت جامعه مدنی و تداخل هدف های کنشگری است.

بعد از دهۀ ۹۰ در جامعه جهانی، موضوع «جهانی شدن» غالب ترین نیروی شکل دهنده به پویش های اجتماعی و سیاسی بود. اینجاست که جهانی شدن جنبش های اجتماعی در کنار کنشگری، این نقش را به نقشی فراتر از فعالیت های مدنی تبدیل کرد. ظهور یک کنشگری/شهروندی جهانی، تغییری فراتر از مسائل ملی یا دینامیسم های محدود به گروه و جامعه ملی بود.. ظهور جنبش های غول آسا و جنبش های فراملی حرکت جدیدی بود که ما را به بحث «جامعه مدنی جهانی» یا «جنبش های اجتماعی جهانی» سوق می دهد. جنبش های جدید ضد فساد، جنبش های ضد اقتصاد نئولیبرال در آمریکا، در اسپانیا، در ایسلند و شیلی «متقابل و هم زمان » گسترش می یابند. نحوۀ سازماندهی با رسانه های اجتماعی از یک سو و چارچوب بندی های جدید کنش اجتماعی، دنیای کنشگری را به سطح جهانی کشانده است.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اخبار

اقتصاد

فتوتیتر

تبلیغات